در ابتدا مسعود کوثری، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و مدیر عامل انتشارات علمی و فرهنگی اظهار داشت: من مدافع لفظ تجاری سازی نیستم و فعلا ترجیح می دهم که در مقابل آن یک علامت سوال بگذارم.
وی افزود: یک نگاه فرانگر و کلی نگر در جامعه شناسی ما به وجود آمده که ما را مشتاق میکند رابطه خودمان و انسان را با جامعه تبیین کنیم. این اشتیاق علاوه بر اینکه ریشه در پیشینههای عرفانی و فلسفی ایرانی دارد، همواره در ارتباط با مسئلهٔ حل ناشدنی تاریخ معاصر ایران که تقابل همیشگی بین سنت و مدرنیته است نیز مطرح میشود. این استاد دانشگاه هم چنین اضافه کرد: در چهل سال اخیر ما به رویکردی که تفکر اجتماعی ما را تبیین کند دست نیافتهایم. کوثری افزود: از دههٔ سوم انقلاب به تدریج نگرش انتقادی در جامعه شناسی ایران تقویت شده و این سؤال به وجود آمده که آیا علوم اجتماعی باید در برنامه ریزیهای اجتماعی شرکت داشته باشد یا خیر؟
در ادامه این نشست محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه شناسی ایران گفت: دانش نوین، دانش مهندسی است و دانش مهندسی به آموزش عالی میگوید در خدمت ساخت قرار بگیرد و به دنبال یک نوع سودمندی باشد. وی با اشاره به این نکته که ما با چهار بحران در عرصه علوم اجتماعی مواجه هستیم، تصریح کرد: دانش بازار، دانش دولت، دانش آکادمی و دانش جامعه هرکدام ناخودآگاه، فلسفه، شیوه، طرح مسئله و روشهای مطالعاتی خاص خودشان را دارند. قانعی راد در باره نقش دولت در حوزه موضوعات اجتماعی گفت: بعد از انقلاب گرایشی از طرف دولت برای مهندسی اجتماعی به وجود آمده که هدف آن حل کردن مسائل جامعه از طریق مهندسی فرهنگی دولتی است. مثلاً اینکه دولت تصمیم میگیرد چگونه مشکل اعتیاد یا مسئلهٔ بحران خانواده را حل کند و یا چطور رفتارهای اجتماعی را به شیوه مورد نظر خودش تغییر دهد، در واقع دولت میخواهد مسائل اجتماعی را از نگاه سازمانی حل کند. وی ادامه داد: در ایران دولت، روحانیت، بازار و مردم به عنوان نیروهای اجتماعی مهم، سعی در تعریف علوم انسانی و اجتماعی دارند. اما نکته دیگر اینکه در حال حاضر بخش خصوصی هم میخواهد به علوم انسانی نزدیک شده و انتظارات خودش را مطرح کند. رئیس انجمن جامعه شناسی ایران افزود در میدان علم همواره منازعاتی برای تعریف علم وجود دارد. تجاری سازی علوم انسانی نیز نمیتواند دانش فهم و شناخت مردم باشد، چرا که بسیاری از ریشهها و اهداف علم بیرون از این حوزه قرار میگیرد.
سپس علی مرشدی زاده استاد علوم سیاسی دانشگاه شاهد گفت: بحث تجاری شدن علوم انسانی در چند دههٔ اخیر به وجود آمده و بخصوص به دوره ریگان و تاچر در دههٔ ۱۹۸۰ باز میگردد. مرشدی زاده با اشاره به اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به رشد نظام سرمایه داری منجر شد و دوره فخر فروشی بازار را به وجود آورد اظهار داشت در نظر است ارتباطاتی بین دانشگاه و بخشهای اقتصادی و اجرایی و مدیریتی برقرار شود. اگر دانشگاه به پیمان کار دولت یا بخش خصوصی تبدیل شود، این جریان منافع و مضراتی برای دانشگاه خواهد داشت. استاد دانشگاه شاهد افزود منافع این ارتباط این است که علم کاربردی میشود و دانشگاه بدون توجه به نیازهای جامعه کار علمی انجام نمیدهد. به علاوه بنیهٔ اقتصادی دانشگاه هم تقویت میشود. اما از طرف دیگر وقتی دولت سفارش دهنده علم به دانشگاه باشد، در حوزه علم محافظه کاری به وجود آمده و خلاقیت از بین میرود.
دیگر سخنران این نشست احمد گل محمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود که معتبرترین معیار برای علمی بودن را در حوزههای دانشگاهی، روشمندی دانسته و گفت: روشمندی باعث نهادینه شدن علم در دانشگاهها میشود. وی افزود: در ایران معاصر اختلالی در فرآیند نهادینه شدن علم به وجود آمده است. به این شکل که حوزه اختیارات و وظایف دولت و نهادهای سیاسی به شکلی گسترده تعریف شده که از امور غیر سیاسی از جمله «علم» استقلال زدایی و اصالت زدایی شده است. گل محمدی در ادامه گفت: دولت دو نقش دارد، یکی به عنوان نهاد و دوم به عنوان نهاد نهادها که در نقش دوم دولت کارسازی نمیکند و خودش کارگزار است و چون نسبت اش را با نهادهای دیگر به درستی تنظیم نمیکند و از کارسازی به کارگزاری رفته، به نتیجه مطلوبی دست نمییابد. وی هم چنین اضافه کرد: سلطهٔ فزاینده «شبه علم» یا «علم نما» در حوزه علوم انسانی از طریق تدوین سرفصلها و کتابهای آموزشی و تأمین نیروی انسانی شکل گرفته و در پی آن کاهش روشمندی در رشتههای علوم انسانی به وجود آمده که باعث کاهش تجاری سازی در علم میشود. گل محمدی تجاری سازی در علم را به این معنا دانست که علم به درد جامعه بخورد و این فرآیند اتفاقی است که باید از حوزههای پژوهشی و آموزشی آغاز شود.
این نشست در اسفند ماه 1394 و به میزبانی انتشارات علمی و فرهنگی برگزار گردیده است.
لینک مطلب اصلی: llink.ir/7fgv