دکتر جولی بیلی از اساتید دانشگاه کاونتری انگلستان و یکی از سخنرانان سمینار بینالمللی اثربخشی تحقیقات جهاد دانشگاهی تربیت مدرس در سال آینده، مطلبی را پیرامون تصورات غلط و فرصتهای موجود پیرامون مفهوم اثربخشی تحقیقات با اعضای شبکه اثربخشی به اشتراک گذاشتهاند.
در حالی که دانشگاهیان از نیاز به انجام "تحقیقات مفید" آگاه هستند، اما انتظارات رسمی برای ایجاد اثربخشی از تحقیقات، ما را به پذیرفتن اینکه تنها اثربخشی در مقیاس بزرگ "ارزشمند" است، تحت فشار گذاشته است.
با وجود فشارهای مداوم برای تأمین بودجههای تحقیقاتی بر محققان و «انجام کار بیشتر با منابع کمتر»، تفکر ارزیابی محور و سنجش اثربخشی نظیر چارچوب تعالی پژوهش2014/2021، خطری به وجود آورده است که می تواند اساسیترین اصل پژوهش – این که هر تحقیق در هر نوع، مقیاس یا موضوع میتواند نتیجه خوبی در جهان را داشته باشد تحتالشعاع قرار داده است.
مؤسسه ملی تحقیقات سلامت (انگلستان) همیشه بر بهبود مراقبت و رفاه بیماران متمرکز بوده و به محققان فرصتی مناسب داده تا برای ارتباط دادن تحقیقاتشان به نفع بیماران تلاش کنند. چالش این است که چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ چگونه میتوانیم در این محیط تحت فشار قرار گرفته اصل اولیه را نیز در نظر بگیریم؟ بنا بر تجربه من به عنوان یک دانشگاهی، مدیر اثربخشی تحقیقات (در دانشگاه کاونتری و مروج برتر اثربخشی در انجمن مدیران تحقیقاتی (ARMA)، تصورات غلط و غیر مفیدی وجود دارند که مفهوم اثربخشی را مخدوش میکنند. بنابراین اجازه دهید ابتدا نگاهی بیندازیم به این تصورات.
نخست، تصورات غلط.....
تصور غلط: اثربخشی اتفاقی عظیم است که در (یا بعد از آن) پایان یک پروژه تحقیقاتی اتفاق می افتد
خیر. اثربخشی یک تغییر است، صرف نظر از اندازه، ماهیت یا زمان آن. اثربخشی، تغییری مثبت و قابل اثبات از پژوهش در دنیای واقعی است. البته که ما میخواهیم بزرگترین و بهترین اثربخشی را ایجاد کنیم، اما اگر ما فقط آن اثربخشی بسیار بزرگ را در نظر بگیریم، از تغییرات کوچکتر و گام به گام که میتوانند ما را به آن اثربخشی عظیم برسانند، غافلمیشویم. ما نیاز به بازنویسی تفکرمان برای شناختن ارزش نقاط دست یافتنی داریم، مانند دانش و مهارتهای بالینی که بهبود یافته که راه را برای چیزی بزرگتر از جمله بهبود دقت تشخیص و درمان هموار میکنند. تا زمانی که ما بر روی مراحل واقعبینانه تمرکز نکنیم، برای همیشه به دنبال نقاط دست نیافتنی خواهیم بود.
تصور غلط: تنها تحقیقات کاربردی اثربخشی دارند
بدون شک در مقایسه با تحقیقات کاربردی، تحقیقات بنیادی قبل از رسیدن به اثربخشی، نیازمند چندین مرحله بیشتر در زنجیره انتقال/ترجمه دانش هستند. با این وجود، حتی اگر چند سال نیاز داشته باشند تا به بلوغ برسند، چنین تحقیقاتی اغلب ماراتن اثربخشی را در چنیدن مرحله طولانی شروع میکنند. دانش جدید ممکن است توسط افرادی در رشتههای دیگر مورد استناد قرار بگیرد، که مبنایی میشود برای یک روش جدید و سپس در تکنیک نوینی ادغام میگردد، و در نهایت شیوه کاربردی اجرایی را به ارمغان میآورد. چالش (و فرصت) این است که بتوانیم مراحل پیش رو را ترسیم کنیم.
تصور غلط: شما نمیتوانید اثربخشی را برنامه ریزی کنید
درست است که نمیتوان برای (ایجاد) اثربخشی قالبی یکسان تعیین کرد. تجزیه و تحلیل مطالعات موردی چارچوب تعالی پژوهش2014 نشان داد که بیش از 3700 مسیر متمایز ایجاد اثربخشی وجود داشتهاند، که ثابت می کرد که هیچ قالب مشخصی برای همه مناسب نیست. با این حال، این درست نیست که نمیتوان برای اثربخشی برنامه ریزی کرد. در حالی که همیشه احتمال ایجاد اثربخشی غیر منتظرهای وجود دارد، برنامه ریزی برای اثربخشی میتواند به ما کمک کند تا موارد زیر را شناسایی کنیم:
- چه اثربخشیهایی ممکن است اتفاق بیافتند، مناسبترین زمانی که ممکن است رخ دهند و چه معیارها یا شاخصهای میتوانند مورد استفاده قرار گیرند
- ذینفعان، از جمله کاربران بالقوه و بیماران
- مشکلات پیوند دادن نتایج تحقیقات با عمل - چه موانع نظارتی باید برطرف شوند؟ چه کسی میتواند با این کار مخالفت کنند؟
به سوی فرصتها ...
همانطور که اطلاعات جامعه علمی از اثربخشی افزایش مییابد، دو فرصت کلیدی برای تقویت اثربخشی پیش روی ما روشن است:
فرصت نخست: ایجاد سواد اثربخشی
فرصتی برای همه کسانی که در حوزههای پژوهشی مشغول به کار هستند، برای کسب سواد اثربخشی (شکل 1) وجود دارد. بدین معنی که برای درک اینکه چه اثربخشیهایی از حاصل یک تحقیق ممکن است ایجاد شود، برای چه کسی، چگونه تحقیق را میتوان در عمل ادغام کرد، و چه مهارتهایی برای ایجاد این اتفاق مورد نیاز هست.

به موازات این، مؤسسات علمی نیز باید فرهنگ سازمانی همسو با سواد اثربخشی را توسعه دهند، فرهنگی سازمانی که در آن اثربخشی یک بخش اصلی از روند انجام تحقیقات است (شکل 2).

فرصت دوم: توسعه مهارتها
در کنار ایجاد درک و سواد اثربخشی، ما باید مهارتها را نیز توسعه دهیم. اثربخشی به خودی خود اتفاق نمیافتد، بلکه افراد اثربخشی را ایجاد میکنند. این فرایند ترجمه/ انتقال دانش تحقیقات به اثرات ملموس تلاش زیادی میطلبد و بنابراین توسعه حرفهای برای تقویت اثربخشی در جامعه علمی ضروری می باشد.
در پایان اجازه دهید به اصل اولیه بازگردیم. اثربخشی یک تغییر است، از هر اندازه، نوع یا نگرش. این مفهوم، اصطلاحی برای انجام "کار خوب از تحقیق" است و به ما بستگی دارد تا برای دستیابی به آن در مورد زنجیرهها، ارتباطات و افراد در مراحل مختلف انجام تحقیقات تا ایجاد اثربخشی تفکر کنیم. ما میتوانیم با افزایش مهارت و درک خود از اثربخشی، توانایی خود را برای قضاوت در مورد چگونگی ایجاد اثربخشی از تحقیقات خود بهتر کنیم و انتظارات عادلانه، قابل اندازه گیری و متناسبی را ایجاد نماییم. حال در ایجا میتوان از خود پرسید که چگونه می توان اثربخشی های عظیم را به واقعیت تبدیل کرد؟
دکتر جولی بیلی شرح جامع تری در مورد سواد اثربخشی در وبلاگ و مقاله خود ارائه نموده اند.
لینک اصل مطلب در صفحه مؤسسه ملی تحقیقات سلامت (انگلستان).
نظر شما مورد موارد عنوان شده چیست؟ نظر خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.